الف ) مقدمـه
به نام خدایی که تمام نعمتها را از کودکی به انسان میدهد و طی دوران کوتاهی از عمر به مرور زمان از این نعمتها و چیزهایی که نیاز دارد بهرمنده میکند و این انسان که خدایی به این خوبی دارد باید سعی کند در برابر این خوبی خداوند اعمال صالح انجام دهد و از خدا تشکر نماید و زندگی ابدی را که همان بهشت برین میباشد برای خود بخرد و با انجام اعمال بد و کارهای ناشایست خود را در جهنم و برزخ گرفتار نکند چرا که خداوند بسیار بنده خود را دوست دارد و نمیخواهد بندهاش زجر و عذابی را متحمل شود، زیرا از مادر برای ما مهربانتر است.(فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین)[1]
همانطور که مادر راضی نمیشود خاری به پای فرزندش برود خدا هم دوست ندارد بندهاش که او را آفریده در آتش دوزخ بسوزد.
بنابراین بهشتی که خداوند برای ما آفریده نیز مشتاق این عزیزان است و همیشه انتظار آمدن بندگان صالح را میکشد. بندگانی که در دنیا به خاطر اعمال نیکی که انجام دادهاند و صبرهایی که کردهاند و فریب زرق و برقهای دنیا را نخوردهاند و بهشت ابدی و خانه همیشگی خود را با دست خود آباد نمودند بهشتی که در توصیفش زبان ما قاصر از آن است چه نعمتهایی که در آنجا برای خوبها میباشد. البته با تلاش خود او آنها به وجود آمده است ما که در این دنیا چند روزی میخواهیم باشیم و میهمان هستیم ببینیم برای رفاه چنده روزه چه قصرهایی را درست کنیم که باز هم باید آنها را بگذاریم و برویم، چرا که این سعی وتلاش را برای خانه ابدی خود نکنیم و رفاه و آسایش آخرت خود را فراهم نکنیم.
پس عزیزان کمی به خود بیاییم و این را بفهمیم که قیامت دیر یا زود میآید و ما باید جواب گوی این دادگاه عدل الهی باشیم آنجا که جایگاه ابدی همیشه مشخص میشود و صالحان بعد از گرفتن نامه عمل خود با خوشحالی به سوی بهشت میروند.
آنجاست که همه دردها و رنجها را فراموش میکند و تمام هم و غم او عشق به معبود است. هر چیزی را بهتر از روز قبل میبیند و میفهمد که چه خوب شد که دل به این دنیا نابودشدنی نیست و جهان ابدی و خانه آخرت و بهشتی را نصیب خود نمود.
مسائلی که در این تحقیق به آن پرداخته میشود عبارتنداز:
1ـ بهشت چیست؟
2ـ آیا بهشت و دوزخ اکنون وجود دارد؟
3ـ نعمتهایی بهشتی چیست؟
4ـ بهشتهای آخرت چه میباشد؟
5ـ ویژگیهای بهشت و تعدادی سئوالات دیگر که مورد بررسی قرار میگیرد و با استناد از قرآنکریم و تفاسیر مختلف و کتابهای چون بحارالانوار و اصول کافی و دیگر کتابها مثل انسان در بهشت و دوزخ(تألیف صالحآبادی)، بهشت و حوریان بهشتی (تألیف سید جواد حسینی) کتاب قیامت و قرآن(حاج سیدعبدالحسین دستغیب) تصویری از بهشت و جهنم(تألیف احمد حبیبیان)، تصویر بهشت و بهشتیان(تألیف فاطمه کریمی)، آدم از بهشت تا بهشت(تألیف محمدرضا خوشدل)، حیات جاودانه(امیر دیوانی)، کتاب معاد(محسن قرائتی)، به بررسی و مطالعه میپردازیم. امید است مورد بهرهمندی خوانندگان عزیز قرار بگیرد و با خواندن این آیات و روایات کمی از خواب غفلت بیدار شویم و سعی کنیم که خود را در وادی جهنم با اعمال خود گرفتار نکنیم همانگونه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند:« الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» یعنی ـ مردم در خوابند وقتی بمیرند بیدار میشوند.
ب) پیشینه موضوع
از زمانی که خداوند انسان را آفرید بحث بهشت و دوزخ مطرح بود. یعنی خداوند اول بهشت و دوزخ را آفرید و بعد آدم و حوا را آفرید و آنها را در بهشت جای داد ولی وسوسه شیطان باعث شد که آنها از بهشت که جایگاه ابدی انسان میباشد بیرون بیایند و آنها در روی زمین ساکن شدند و خداوند نسلهای زیادی از آدم و حوا به وجود آورد و از همان زمان این مسأله مورد بررسی بود، یعنی اینکه انسان همیشه سعی دارد کارهای نیک انجام بدهد تا جایگاه خود را در بهشت بدست آورد. قرآن نیز در جای جای آیات خود خبرهای زیادی از وجود بهشت و جهنم به انسانها داده و به آنها میگویند هرگز آن را دورغ نپندارید چرا که قرآن سخن خداوند برای انسانها است و این حجت و دلیل صادقی میباشد همانگونه که قرآن میفرماید:
«وسارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین»[2]
بر یکدیگر سبقت بجویید برای رسیدن به آمرزش پروردگار خود و بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است ودلیلهای معتبر دیگری همچون پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام که با آوردن معجزهها و دلیلهای صادق دیگر این سخن قرآن را تصدیق نمودند و از جمله حضرت محمد(صلیا... علیهوآله) که در معراج تمام ابعاد جهان آخرت را با چشم خود مشاهده نمود و آن را برای آیندگان بیان نمود.
نویسندگان نیز به کمک قرآن و روایات به این بحث پرداختند و آن را مورد بررسی قرار دادهاند. در تفسیرهای مختلف از جمله تفسیر نمونه، المیزان، مجمعالبیان و دیگر تفسیرهایی که امکان بیان آن نیست و در کتابهای مختلف مثل« انسان در بهشت و دوزخ» و «انسان از بهشت تا بهشت» و «بهشت و حوریان بهشتی» و «بهشت و بهشتیان»، این مطلب را مورد بررسی قرار دادند و ما باید از نکته نکته آن درس بگیریم و سعی کنیم که جایگاه ابدی خود را در جهان آخرت با فرستادن مصالح آن را آباد کنیم. یعنی کارهای نیکی که مورد پسند خداوند است انجام دهیم.
ان شاءالله
اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و منکر آن مخلد در جهنم میباشد و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعد از مردن در قیامت جمع میکند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها باقی میماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بدشان میرساند. انسانها بر سه دستهاند:
1ـ دسته اول: معاندین و دشمنان خدا و اهلبیت علیهمالسلام.
2ـ دسته دوم: کسانی که اعتقادشان صحیح است و تا قیامت ولی تزکیه نفس نکرده است و در خواب غفلت هستند. 3ـ دسته سوم: کسانی هستند که دارای عقاید درست و صحیحی میباشند.
دسته اول: اینها بعد از مردن در قبرستان یا در برهوت یا در سایر جاهایی که مخصوص عذاب است عذاب میشوند و تا قیامت در عذاب خواهند بود که در آن زمان حکم به خلودشان در آتش جهنم خواهد شد که در آن زمان حکم به خلودشان در آتش جهنم خواهد شد و از جهنم برزخی به جهنم حقیقی وارد میشود.
دسته دوم: این دسته از زمان مرگ تا روز قیامت به خواب یا بیهوشی طولانی فرو میروند و تا قیامت متوجه هیچچیز نمیشود. در روز قیامت سر از خواب بر میدارند و قدم به صحرای محشر میگذارند. صحرایی گرم و سوزان با عطش فراوان و فشارهای غیرقابل تحمل.
دسته سوم: این گروه در همین دنیا خدمت حضرت اهل بیت علیهمالسلام و ارواح اولیای خدا میرسند و از آنها استفادههای معنوی و علمی و... مینمایند. از حکمت الهی بهرهمند میشوند و بعد از مرگ هم بهرههای معنویشان بسیار افزونتر شده و تا قیامت در ناز و نعمت و آرامش خواهند بود و از پل صراط مانند برق میگذرند و به حکم صریح قرآن بدون هیچ حسابی به بالاترین درجه بهشت حقیقی یعنی مصاحبت با اهلبیت علیهمالسلام وارده شده و لحظهای هم در قیامت معطل نمیمانند. این گروه بهشتیان هستند که از نعمتهای بهشت بهرهمند میشوند.
سلام بر بهشتیان:
1ـ سلام قبل از دخول در بهشت: بعد از آن که نیکوکاران عالم برزخ را طی نموده و وارد صحرای عرصات شدند و از دادگاه آن روز با افتخار و سرافرازی بیرون آمدند و بهشت به آنان نزدیک شد، فرشتگان الهی به عنوان احترام و اکرام و دلخوشی آنان چنین میگویند:
«ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود»
«به سلامت و آرامش قلب وارد شوید(زیرا) امروز؛ روز جاودانی نعمتهای بیمنتها و روز جاودانی بهشت با تمام بهشت با تمام مواهبش است.»
2ـ سلام بعد از دخول در بهشت:
هنگامی که متقین به سوی بهشت حرکت کرده و مشاهده نمودند که برای احترام ایشان درهای آن را باز نموده و با اکرام و درود و سلام داخلشان نمودند فرشتگان از تمام دروازههای باصفای آن به سوی آنان حرکت کرده میگویند:«سلام بر شما»!
قرآنکریم در این باره میفرماید:
«و الملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»[3]
«فرشتگان الهی از هر دری بر آنان وارد میگردند(و به استقلال ایشان میروند) و میگویند سلام بر شما باد به جهت صبر و استقامتتان، زیرا پایان خوب این جهان نصیبتان شده است.»
3ـ سلام هنگام دخول به غرفههای بهشت:
افرادی که در برابر مشکلات زندگی صبر کردند، وقتی داخل بهشت شدند آنان را به قسمتهای فوقانی و کاخهای رفیع و درجات عالی آن، هدایت نموده و تهنیت و سلام نثارشان میکنند.
قرآن کریم در این باره میفرماید:«عبادالرحمان و بندگان خاص خدا، کسانی هستند که کاخهای رفیع و درجات عالی بهشت در برابر صبر و شکیباییشان به آنان داده شده و در آنجا با تهنیت و درود و سلام روبهرو میشوند.»
سلام هنگام برخورد!
وقتی بهشتیان داخل قصرها و غرفهها خود قرار گرفتند بیکار نمیمانند بعضی اوقات مشغول ذکر خدا و دعا میشوند، بعضی اوقات به دیدن هم میروند و درودشان در برخورد با همدیگر سلام است.
سلام خدا دلپذیرتر است!
از این همه کاخها و غرفهها، نعمتها و میوهها، حورالعینها و خدمتگزاران، تختها و فرشها ، باغها و بستانها، با همه مواهب الهی که در بهشت نصیب بهشتیان میشود ندای روحافزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خداوند، از بهترین و زیباترین و جذابترین نداها است که به گوش آنان میرسد، درود و سلام خدا از همه سلامها جالبتر و روحبخش است. سلام خدا به بندگان مخلص از روی مهر و محبت باشد از همه دلرباتر است قرآنکریم میفرماید:
«سلام قولاً من رب رحیم»[4]
«(فرشتگان رحمت) از جانب خداوند مهربان به افراد بهشتی سلام و تحیت میفرستند»
پیامبر صلیا... علیهوآله فرمودند:« خداوند هشت بهشت دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند، 1ـ بهشت نعیم،2ـ خلد،3ـ قرار، 4ـ عدن، 5ـ جنهالمأوی، 6ـ فردوس 7ـ دارالسلام 8ـ دارالنور»
1ـ بهشت عدن: بهشت عدن با ذکر صفات و نعمتهایی که لایق ساکنین آن میباشد یازده مرتبه در قرآن آمده و آن در وسط بهشتهای دیگر قرار گرفته است.
2ـ بهشت فردوس:
دومین بهشت از نظر رتبه و مقام و فراوانی نعمتها،«بهشت فردوس» است. که از بهترین و عالیترین و با فضیلتترین بهشتها میباشد. در آن باغ مخصوصی است که تمام نعمتها و مواهب الهی در آن جمع است.
3ـ جنه النعیم:
بهشتی است که خداوند متعال به مؤمنین وعده داده است و مخصوصی چند گروه است:
1ـ مقربون 2ـ مخلصون 3ـ متقون 4ـ مؤمنون 5ـ نیکوکاران
4ـ دارالسلام:
«دارالسلام» یعنی خانه امن و امان از عذاب الهی، خانه صلح و سلامت و امنیت، ممکن است سلام، اسم خدا باشد و از اسماء حسنی به حساب میآید.
5ـ بهشت جاوید
افراد مؤمن و باتقوا، بعد از آن که وارد صحرای عرصات شدند، در دادگاه قیامت حاضر میشوند و پرونده اعمالشان را با سرعت مورد مطالعه قرار میدهند! اگر آن را پاک و خالی از گناه مشاهده کردند دستور میدهند آنان را به جایی که خداوند برایشان خلق نمودهاند ببرند.
امام حسین علیهالسلام حدیثی طولانی را از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیهالسلام راجع به جهاد و شهادت نقل میکند و در ضمن آن میفرماید:
«وقتی شهید از روی اسب به زیر میافتد زمین به او میگوید: مرحباً به روح طیب و پاکیزهای که از بدن طیب و پاکیزهای خارج شده است
بشارت باد تو را به چیزهایی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است».
درباره اوصاف بهشتیان آیات فراوانی در قرآنمجید وارد شده که در مجموع صفات و اعمالی که انسان را به بهشت میرساند. این اوصاف به شرح زیر است:
1ـ ایمان و عمل صالح 2ـ تقوی 3ـ احسان و نیکوکاری 4ـ جهاد و شهادت
5ـ ترکهویپرستی 6ـ پیشگامان در ایمان 7ـ هجرت و جهاد 8ـ صبر و تحمل در برابر شدائد 9ـ ایمان و بقاء در جاده مستقیم 10ـ اطاعت خدا و رسول صلیالله علیه و آله 11ـ اخلاص 12ـ صدق و راستی 13ـ خودسازی 14ـ انفاق و استغفار
15ـ خوف از خدا 16ـ تولی و تبری 17ـ اهتمام به نماز
آیا بهشت آفریده شده است؟ یا اینگونه سؤال میکنند آیا بهشت وجود خارجی دارد؟ بله طبق آیاتی که در قرآن آمده نتیجه میشود که بهشت الان موجود است و بعداً در اثر اعمال نیک انسان توسعه مییابد.
در روایتی از علیبنموسیالرضا(علیهما السلام) که در پاسخ سؤال صحابه که عرض کردند. آیا بهشت و دوزخ الان موجودند فرمود(ان رسول الله قد دخل الجنه و رأی النار لما عرج به الی السماء) آری آفریده شدهاند و پیامبر صلیالله علیهوآله به هنگام معراج، وارد بهشت شد. و دوزخ را نیز مشاهده کرد.
2ـ آیا بهشت کجاست؟ بعد از اثبات وجود خارجی بهشت مسأله مکان آن مطرح است بهشت جائی نیست مگر همین عالمی که ما قرار داریم و بهشت و عالم آخرت احاطه بر همین عالم دنیا دارد. اما حجابهای عالم دنیا ومانع از مشاهده آن میشود.
3ـ وسعت بهشت چقدر است؟ طبق آیه 133 آل عمران وسعت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است و باتوجه به محاطبودن عالم دنیا بر دوزخ و دوزخ بر بهشت این آیه به خوبی متصور میشود البته لازم به ذکر است اینکه قرآن وسعت بهشت را به اندازه آسمان و زمین میشناسد به خاطر آن است که انسان چیزی وسیعتر از آسمان و زمین نمیشناسد تا مقیاس سنجش قرار دهد. لذا قرآن برای اینکه عظمت بهشت را ترسیم کند آن را اینگونه تشبیه کرده است.
4ـ درختان بهشتی
1ـ درخت طوبی
یکی از درختان بسیار معروف و مشهور بهشت که خداوند متعال برای مقربان و نیکان خلق کرده درخت طوبی است و چون بهشت محل پاکی و پاکیزگی و طهارت و جایی طیب و طاهر و مکان ورود پاکان و طیبان است از این جهت شجره طوبی در آن قرار دارد.
5ـ میوهها و غذاهای بهشتی:
یکی از الطاف ونعمتهای الهی که روز قیامت شامل حال بهشتیان میشود و ایشان از آن استفاده میکنند، میوههای بهشتی است.
قرآن کریم در این باره چنین میفرماید:
«فیهما فاکهه و نخل ورمان[5]» در آن بهشتها میوههای فراوان و درخت خرما و انار است.»
«چون این میوهها اهمیت خاصی دارند به خصوص از آنها، نام برده شده است مسلماً برای پرهیزکاران نجات و پیروزی بزرگی است، باغهای سرسبز و انواع انگورها»
1ـ چشمههای بهشت
در بهشت آشامیدنیها و آبها نهرها و چشمههای زیادی وجوددارد که آنها برای مؤمنان حقیقی آماده شده است خداوند متعال بعضی از آن را در قرآن مجید ذکر فرموده است و آنها عبارتنداز:
1ـ چشمهمطهره 2ـ نهرهای شراب 3ـ زنجبیل
4ـ سلسبیل 5ـ چشمه کافور 6ـ چشمهی تفجیر
7ـ چشمهی تنسیم 8ـ چشمه کوثر 9ـ معین
10ـ نهرهای فراوان آب 11ـ نهرهای شیر 12ـ نهرهای عسل
13ـ نهر رحمت 14ـ چشمه حیات 15ـ نهر جعفر
16ـ نهر خیر 17ـ نهر رجب 18ـ نهر افلج
19ـ نهر رحیق مختوم 20ـ نهری دیگر که توضیح مواردی از آن را در متن مطالب آوردهایم.
2ـ هوای بهشتی:
نسیم بهشتی بسیار دلربا و ملایم است پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مورد هوای بهشت فرمودند:«هوای بهشت پیوسته مانند هوای مابین طلوع صبح تا طلوع آفتاب است و از آن بسیار نیکوتر و خوشایندتر است.»
3ـ قصرهای بهشتی
کسانی که تقوای الهی پیشه کنند، برای آنان غرفهها و قصرهایی بنا شده که بر روی آنها نیز غرفههایی قراردارد و از زیر آنها نهرها میگذرد.
4ـ تختهای بهشتی
برای سابقون در کارهای خیر و عبادت و بندگی خداوند، و برای مقربین درگاه الهی در بهشت امتیازاتی در نظر گرفتهاند که برای هیچ گروه دیگری آنها را در نظر نگرفتهاند. از جمله تختهایی برای ایشان آماده شده است که تا آن وقت هیچ کس آن را ندیده و به خاطر کسی خطور نکرده است.
5ـ گفتگوی بهشتیان:
بندگان مخلص پروردگار در بهشت غرق نعمتهای معنوی و مادی هستند، بهشتیان بر تختهای ثابت و سیار تکیه داده و با دوستان باصفا، به راز و نیاز و گفتوگوهای دلنشین مشغولاند.
6ـ روشنایی بهشت:
در بهشت روشنایی خورشید و ماه وجود ندارد، گرمای ناراحتکننده و همچنین سرمای اذیتکننده در آنجا نیست.
در بهشت نورهایی موجود است که روشنایی بهشت از آنهاست آنها عبارتند از:
الف) نورمؤمنان ب) نورعلی و فاطمه(علیهاالسلام)
ج) نور امامان علیهمالسلام د) نورحورالعین
7ـ سیمای بهشتیان:
قرآن میفرماید: اهل بهشت در آن روز هولناک خندان هستند و بادیدن نعمتهای الهی بشارتها دارند آری صورتهائی که در برابر عظمت خدا به خاک مالیده شده و در جبهههای
جنگ باخون آغشته شده ودر شبهای تاریک با اشک شسته شده و در هنگام شنیدن ظلم درهم کشیده شده وبادیدن آثارخدا به توحید رسیده است آن روز باید این چنین خندان ودرخشان ونورانی باشد.
8ـ غنای بهشتی
غنا آوازی که دردنیا حرام شمرده است اگر انسان دردنیا به آن گوش ندهد و اجتناب کند در قیمات از غنا و آواز بهشتی بهره مند میشود و درغیرازآن غنای بهشتی رابراوحرام میگردانند.
9ـ جوان شدن بهشتیان
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اهل بهشت را هرروز حسن و جمال و صفا و طراوت زیادتر
میشود، چنانچه اهل دنیا را هرروز پیری و زشتی بیشتر میشود.
10ـ حوریان و دختران بهشتی
قران میفرماید: برای پرهیزکاران دخترانی بسیارجوان و هم سن وسال و جامهای لبریز از شراب طهور است درآنجا نه سخن لغو و بیهودهای میشنوند ونه دروغی این جزایی است از سوی پروردگارت و عطیهای است کافی.
11ـ « حقیقت شیرین مرگ و قبض روح و عالم برزخ»
یکی از علمای محترم درمورد حقیقت مرگ مینویسد از مبلغین ناآشنا به حقایق، سکرات موت و مرگ را آنچنان ناراحت کننده برای همه کس معرفی کرردهاند که اکثر مردم به خاطر آنکه از مرگ و مردن میترسند آن را بدست فراموشی سپرده و حال آنکه مردن در حقیقت ملاقات باخدای مهربان است ملاقات با محبوب عزیزتر و ملاقات باآنکه همیشه آرزوی یک لحظه دیدارش را داشتهایم.
داستان واقعی و جالب از مرگ و عالم برزخ:[6]
جوانی به نام محمد شوشتری که پدر و مادرش درتهران زندگی میکنند و دریک حادثه اتومبیلرانی ازدنیا رفته است جریان عجیب زندگی عالم بعد از مرگ خودرا برای یکی از دوستان درمدت ده شب هرشبی چند دقیقه که اوائل درخواب و بعد در بین خواب و بیداری و سپس دربیداری بوده تعریف میکند.
دوستش که از مردان معروف علم و دانش است میگفت: « همان روزی که او تصادف کرده بود ومن نمیدانستم که او مرده شبش وی را درخواب دیدم که با عجله به طرف من میآید و باخوشحالی کامل میگوید:« من مردهام و میخواهم جریانات بعد از مرگم راهر شب چند دقیقه برای تو بگویم. توحاضری به آنها گوش بدهی ؟ برایت خیلی آموزنده است.»
من گفتم:«بسیارخوب شروع کن».
او گفت:« این طور که نمیشود. بیا باهم به ویلایی که همین امروز تحویل من دادهاند برویم و آنجا روی مبل بنشینیم وتکیه بدهیم ومیوه وآجیل بخوریم و آن وقت من با خیال راحت برای تو جریانات بعد از مرگم را نقل کنم.»
من گفتم:« برویم» وبا این جمله دونفری به راه افتادیم و به در باغ بزرگی رسیدیم در باغ از طلا و نقره و جواهرات ساخته شده بود او با اشاره و ارادهای بدون آنکه دستش را دراز کند در باغ را باز کرد و ما دونفری وارد باغ شدیم و مستقیماً به طرف قصری که دروسط باغ بود رفتیم. حالا این باغ چه خصوصیاتی داشت بماند زیرا در ضمن مطالبی که برای من نقل میکند خصوصیات باغ را هم تا حدی خواهم گفت.
این قصر اتاقهای زیادی داشت ولی در وسط این اتاقها، تالار بزرگی وجود داشت که صدها مبل مخملی نرم دراطرافش گذاشته بودند. من و او درگوشهای از این تالار، پهلوی یکدیگر نشستیم او حس کرده بود که من مبهوت این باغ و این قصر شدهام و ممکن است به سخنانش گوش ندهم، لذا به من گفت:« اگر میتوانی شش دانگ حواست را به من بدهی قضیهام را شروع کنم.»
گفتم:« بسیارخوب این کار را میکنم.»لذا مطالب اورا با دقت گوش دادم و به ذهنم سپردم وقتی بیدار شدم فوراً انها را نوشتم واینک تحویل شما میدهم.
لحظه مرگ و ملاقات با ملک الموت:
اوگفت:« اولاً به شما بگویم که راحت ترین مرگها برای کسی که دلبستگی به دنیا ندارد و تزکیه نفس کرده است، مرگ دفعی و ناگهانی است.
زیرا من وقتی تصادف کردم اصلاً متوجه نشدم که مردهام، فقط وقتی چشمم به بدنم افتاد که فرمان ماشین به سینهام فشارآورده و قلب مرا له کرده متوجه شدم که مردهام دراین بین که نمیدانم همان لحظهای بود که تصادف کردم یا بعد از تصادف(چون به قدری سریع بود که این موضوع رامتوجه نشدم.)دیدم جوان خوش قیافهای دست مرا گرفت و به طرفی میبرد.
به او سلام کردم. او با تبسم جواب خوبی به من داد و گفت:« نترس من به تو از هرکس مهربانترم! زیراتو دوست دوستان ارباب من هستی.
گفتم: دوستان و ارباب شما چه کسانی هستند؟
گفت: من خدمتگزار خاندان پیامبر اسلامم و دوستان من هم همانها هستند من آمدهام شما را به خدمت آنها ببرم، آنها به من گفتهاند شما میآیید ومن به استقبال شما آمدهام.
گفتم:«اسم شما چیست؟»
آن جوان گفت: « اسم من ملک الموت است»
من به او گفتم:«دردنیا شما را طور دیگری معرفی کردهاند. اهل منبر میگفتند: شما با مردم خیلی با خشونت و تندی رفتار میکنید ولی من حالا ازشما این همه مهربانی و محبت میبینم.»
حضرت ملک الموت با چشمهای بسیار زیبا و درشت و مژههای بلند و صورت نورانی و بسیار وجیه نگاه محبت آمیزی به من کرد و با حیای عجیبی فرمود:
راست میگویید بعضی از ما گاهی مجبوریم که با دشمنان شما شیعیان و کسانی که خیلی دنیا پرستند قدری خشونت کنیم، آنها را میگویند. والا خدای تعالی درمن و گروهی که من درآنها هستم به هیچ وجه غضب بی جا و سبعیت که از صفات حیوانی است قرار نداده، بلکه ما هم مثل حضرت جبرئیل، افتخار خدمتگزاری اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام راداریم ومطیع آنها هستیم هر صفت خوبی که داشته باشند ما هم باید به همان صفت متصف باشیم وآنها دارای خلق عظیم و مهربانی کاملی هستند.
سوال و جواب قبر و تشرف به خدمت اهل بیت علیهم السلام:
ملاقات دوم: چند شب بعد اورا در حالت خلسه یعنی بین خواب و بیداری دیدم که ادامه قضیهاش رااینگونه نقل کرد:
بالاخره آن جوان خوش قیافه یعنی حضرت ملک الموت با همان مهربانی و محبت فوق العاده مرا به خدمت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام برد و در بین راه دونفرجوان خوش قیافه که مثل خودش بودند و من همانجا فهمیدم آنها حضرات نکیر و منکر و یا بشیر ومبشرند چند سوال کوتاه از من کردند و بعد به من اجازه عبور دادند. دراینجا من از حضرت ملک الموت پرسیدم پس سوال قبر چه میشود؟»
ایشان گفتند:« چون جسد توله شده است، همین جا که روی قبر تواست ازروحت سوال شد و سوال قبر تو همین است.»
گفتم:«قبر من کجا است» گفت: « همین جا» واشاره به زمین کرد.
من نگاه کردم دیدم بدن مرا زیرخاکها کردهاند و من کناربدن له شدهام در راه عبور به خدمت خاندان عصمت علیهم السلام قرارگرفتهام. خواستم مقداری متاثر و محزون بشوم حضرت ملک الموت فرمودند: بیا برویم معطل اینها نشو، آنچه را که امروزخواهی دید سبب میشود که همه چیز را فراموش کنی». وبا یک چشم بهم زدن مرا به محضر مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و فاطمه زهرا علیها السلام و ائمه اطهار علیهم السلام رساند و خودش با من وداع کرد و رفت و من به محضر آنها مشرف شدم.
تزکیه نفس درعالم برزخ:
ملاقات سوم: چند شب بعد درحالتی که نمیدانم خواب بودم یا بیدار،روح ایشان رادوباره دیدم که اینگونه ادامه داد:
من از وقتی که به خدمت حضرات معصومین علیهم السلام مشرف شدهام باآنکه هیچ لیاقت محضر آنها را ندارم، در عین حال مایل نیستم لحظهای از خدمتشان دورشوم، اما درهمان لحظات اول متوجه شدم که روح من از نظر بعضی از کمالات ناقص است وهنوز بعضی از صفات رذیله درمن هست که نباید به خود اجازه بدهم باداشتن آن صفات زیاد درمیان آنها باشم. حال من عیناً مثل کسی بود که با لباس چرکین و دست و وصورت کثیف وآلوده به مجلس بزرگان وارد شود و بخواهد باآنها مجالست نماید. اما به مجرد آنکه در خوداحساس شرمندگی کردم یکی از اولیای خدا که نباید برای تو اسمش رانقل کنم نظافت وتزکیه روح مرا به عهده گرفت و از امروزمن مثل شاگردی که به مدرسه میرود مشغول تحصیل کمالات روحی شدهام و بنا شد که من اول خودم را از بعضی از صفات رذیله با راهنمایی آن ولی خدا پاک کنم و سپس معارفم راتکمیل نمایم و خودرابه کمالات روحی برسانم و بعد لیاقت معاشرت با ائمه اطهار علیهم السلام را پیدا کنم و ای کاش من این کارها را در دنیا انجام داده بودم که دیگر اینجا معطل نمیشدم زیرا انسان تا لذت مجالست باخاندان عصمت علیهم السلام رانچشیده نمیتواند بفهمد که چقدر معاشرت باآنها ارزش دارد. وقتی لذت معاشرت با آنها رااحساس کرد آن وقت به اوبگویند باید بروی ومدتها از ما دور باشی تاخودت را تمیز کنی و اصلاح نمایی آن وقت ناراحتی فراق، عذابی بس الیم و دردناک است.»
اینجا آقای محمد شوشتری شروع به گریه کرد و گفت:«بنابراین به شما توصیه میکنم تادرنیا هستید هرچه زودتر نفس خودرا به کمالات روحی برسانید تااینجا راحت باشید حالا من بااجازه شما میروم تا به درسهایم برسم و ان شاء الله شاید چند شب دیگر باز به سراغت بیایم.»
دیداربا دیگر ارواح:
ملاقات چهارم: چهار شب بعد وقتی که مشغول نماز شب و تهجد بودم ناگهان اورا دربیداری با لباس بسیار تمیز و نورانی وصورت بسیار زیبا و وجیه درمقابل خود دیدم اول مقداری ترسیدم ولی با صدای بسیار لطیفش به من گفت:« نترس تا بقیه قضایایم را برایت نقل کنم». بعد ادامه داد و گفت:« من دراین چند روز علاوه بر آنکه مشغول یادگرفتن معارف و تزکیه نفس بودم بادوستان و آشنایان هم ملاقات
میکردم. همه آنجا هستند. سه روز قبل که به میان اجتماع ارواح شیعیان در وادی السلام رفتم اول کسی را که دیدم مرحوم فلانی بود (دراینجا نام یکی از علماء و مردان متقی را که بامن و او رفیق بود برد) اومرا به جمعی ازدوستان حضرت مولا معرفی کرد و آنها دور مرا گرفتند و هریک از احوال دوستانش میپرسید. یکی از من پرسید:« چند روز است از عالم دنیا آمدهای؟»
گفتم همین چند روز قبل بیرون آمدهام.
اوبا شنیدن این جمله روبه سایر ارواح کرد و گفت:« خیلی اورا سوال پیچ نکنید، زیرااو خسته است و از ناراحتی فوق العاده جان کندن خلاص شده است» من گفتم « نه اتفاقاً بقدری این سفر راحت بود که هیچ خسته نشدهام.»
گفتند:« مگر تو چگونه از دنیا بیرون آمدهای؟»
گفتم:« با ماشین تصادف کردم و به کلی درد احساس نکردم و فوراً حضرت ملک الموت با محبت فوق العاده مرا به محضر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام برد و نگذاشت من زیاد ناراحت بشوم.»
دیگری از من پرسید:« تو اهل کجایی؟»
گفتم:« در فلان شهر زندگی میکردم»
گفت:«فلانی را میشناسی؟»
کفتم:« بله او دردنیا است.»
بازنام فرددیگری را ازمن سوال کرد که اوراهم میشناختم به او گفتم« اوهم تا چند ماه قبل دردنیابود»
وبازازشخص دیگری سوال کرد که اتفاقاً او مردی گهنکار بود و ازاعوان ظلمه بود و در رژیم طاغوت دست اندر کار بود و با این شخص ظاهراً نسبتی داشت. گفتم «اوچند سال است از دنیا بیرون آمده است».
گفت: پس نزد ما نیامده حتماً اعمال زشتش دامنگیرش شده و اوراحبس کردهاند» من سوال کردم:« اورا کجا حبس میکنند؟»
گفت:« معلوم نیست، زندانهای متعددی هست ولی بیشتراحتمال دارد درمیان همان قبرش حبسش کنند».گفتم:«من میتوانم بااو ملاقات کنم؟»
گفت:« برای تو چه فایده دارد جزآنکه ناراحت بشوی و برای اوهم نمیتوانی کاری انجام دهی.»
گفتم:« مایلم برای آنکه قدر محبت و ولایتم را نسبت به خاندان عصمت علیهم السلام بدانم کیفیت عذاب قبر رامشاهده کنم.»
گفت:« پس من هم همراه تو میآیم شاید اگرقابل عفو باشد از حضرت مولا برای اوتقاضای عفو کنیم».
بعد ازآن ما باهم به قبرستان رفتیم. همان طوری که او گفته بود آن شخص رادرقبرش حبس کرده بودند، ما از ملائکهای که موکل اوبودند اجازه گرفتیم که با او ملاقات کنیم وباهر زحمتی که بود اورا دیدیم.
ابتدا ازاو پرسیدیم:« بعد از مرگ چه بر سرت آمد؟»
اوآهی کشید و گفت:« شما حال مرا میبینید الان چند سال است که از همین سلول تنگ و تاریک بیرون نرفتهام، ابتدا وقتی حضرت ملک الموت با من روبروشد خیلی با تندخویی جان مرا گرفت، مرا خیلی اذیت کرد. همه ملائکه باخشونت و تندی با من روبرو میشدند. وقتی مرا در قبر گذاشتند مثل این بود که مرا در گودالی ازآتش گذاشتهاند، میسوختم و درعذاب بودم تاآنکه حضرت امیرالمومنین علیه السلام وسایر ائمه علیهم السلام رادیدم و ازآنها کمک خواستم آنها فرمودند:« تودردنیا مارافراموش کردی ودوستان مارا زیاد اذیت نمودی. حالا باید تامدتی کفاره گناهت را بپردازی و بالاخره به من اعتنایی نکردند ومرا دراینجا گذاشتهاند. حالا دستم به دامنتان شما که آزادید به پسرم بگویید تا برای من از مردم طلب رضایت کند و از فقراء و ضعفاء دستگیری نماید و از مال خودم که نزد اوهست برای من خیرات کند و پول به کسی یا کسانی بدهد که لااقل ده هزار صلوات بفرستند و ثوابش را به روح من نثار کنند شاید من از این مهلکه نجات پیدا کنم.»
بهشت عالم برزخ:
ملاقات پنجم: درپنجمین شب که مرحوم شوشتری رادیدم که از شرح چگونگی ملاقاتمان معذورم، اوبرای من خصوصیات بهشت عالم برزخ را شرح داد.آن شب بازخود را درگوشه همان قصری که درباغ بزرگی بود مشاهده کردم، وبه من گفت:« این باغ و قصر تنها مال من است و به هریک از ارواح که مومن و شیعه باشند مثل او و یا بهتر از این باغ و قصر رامیدهند، اگر مایلی بیا باهم دراین باغ گردش کنیم و خانه جدید مرا با جمیع خصوصیاتش ببین.»
من اظهار تمایل کردم، اوفوراً از جابرخاست و مرا به گردش برد . باغ بسیار بزرگ بود، همه چیزش غیرازآن چیزهایی بود که ما در دنیا دیدهایم. لطافت و ظرافت برتمام اشیاء آن باغ حکومت میکرد. چند نهر دراین باغ جاری بود. یکی از این نهرها شیر خالصی بود که شفافیت فوق العاده و مزّه بسیارخوبی داشت ومن مقداری ازآن نهرها آشامیدم.نهر دیگری از عسل مصفّا درگوشه دیگر باغ جاری بود که فوق العاده زلال و روان وبدون چسبندگی و بسیار خوشمزه بود. وهمچنین نهرسوم که در وسط باغ جاری بود واز هردوتای آنها شیرینتر و شفاف تر بود و اسمش نهرکوثر بود، زینت فوق العادهای به باغ میبخشد. در این باغ انواع بلبلها به رنگهای مختلفی که حیرت آور بودند، درختهایی که پر از میوه بودند دوشیزگانی که همه آماده خدمت بودند وجوانهای پسری به نام غلمان همه مهیای انجام اوامر صاحب باغ بودند بسیار به چشم میخوردند. خاک این باغ بقدری معطر بود که انسان فکر میکرد آنها رااز مشک و زعفران ایجاد کردهاند.ولی آنچه مرا به حیرت انداخته بود این بود که این باغ با همه عظمتش برای من که هنوز دردنیا بود. در بُعد وحالت دوم واقع شده بود، یعنی عیناً مثل عکسهای دوبُعدی بود که وقتی از طرفی نگاه
میکنیم یک بعدش دیده میشود و وقتی از طرف دیگر به همان عکس نگاه میکنیم و بعد دیگرش مشاهده میگردد من محل آن باغ را وقتی بطور عادی نگاه میکردم نجف اشرف و اطراف را میدیدم، یعنی همان شهر نجف و وادی السلام و همان بیابان خشک را که در اطراف نجف اشرف است مشاهده میکردم، ولی وقتی مقداری فکرم را متمرکز مینمودم به اصطلاح به بعد دیگر همان مکان مقدس نگاه میکردم این باغ وقصروآنچه شرح دادم، مشاهده میشد. اما از حرفهای آقای محمد شوشتری استفاده میشد که جریان برای او بعکس است و او درمرحله اول حالت و بعد برزخی آن محل میبیند یعنی آن باغ و آن قصر رامشاهده میکند و سپس در بعد بعدی نجف اشرف و وادی السلام رامیبیند. به هرحال این مختصر اختلاف بین من و او بود، لذا او لذت بیشتر ازآن باغ و قصر میبرد و حتی گاهی اوچیزهایی که خیلی لطیف و ظریف بود مشاهده میکرد. که من آنها رادرست نمیدیدم و احساس مثلاً یکی ازآنها این بود که اوبه من گفت:« ببین این نهر فرات که ما در دنیا آن را آب گل آلود کثیفی میپنداشتیم چقدر دراینجا شفاف و درخشنده و معطر و شیرین گردیده است.»
من وقتی آن را از بعد دنیایی نگاه میکردم آن نهر همان نهر فرات کنار شهر کوفه بود. ولی وقتی آن را از بعد برزخی آن میدیدم صاف و شفاف و درخشنده بود اما از عطر و شیرینی آن چیزی نمیفهمیدم.
درختان میوهای که دراین باغ بود همه گونه میوه داشت، یعنی گاهی یک درخت دهها نوع میوه آورده بود که اکثر آن میوهها بامیوههای دنیا به هیچ وجه قابل مقایسه نبود. هوای این باغ به قدری لطیف بود که انسان از استنشاقش لذت فوق العادهای میبرد. قصری که دراین باغ بود ومن مبهوت درمیان آن باغ ایستاده بودم. که ناگهان به خودم آمدم و ازآن حالت خارج شدم و خودرا تنها در اتاق خوابم مشاهده کردم.
دیدار با اهل بیت علیهم السلام و کسب مهارت
ملاقات ششم: در ششمین شبی که او را در اواخر شب پس از تهجد و نماز شب دیدم و او با من ارتباط روحی پیدا کرد، به من گفت بیا باهم در عالم برزخ گردش کنیم تا مطالب مهمی دستگیرت شود. من موافقت کردم و هر دوی ما مثل کبوتری به طرف عالم برزخ پرواز کردیم. اول به دریای بزرگ رسیدیم در میان آن دریا کشتیهایی از نقره خالصی در حرکت بودند من و او سوار یکی از آن کشتیها شدیم تا به جزیره و محلی که بزرگ و با عظمت بود و خیمههای زیادی که آنها را ازنقره بافته بودند رسیدیم.
اوبه من گفت:«می دانی این خیمهها مال کیست؟اینها متعلق به اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام است آنها در اینجا هر کدام خیمه مستقلی دارند».
در آن شب ما موفق شدیم که با ارواح خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در آن خیمهها ملاقات کنیم و دهها مطالب علمی و عرفانی را از آنها یاد بگیریم[7].
در این محل و جزیره هر کسی راه پیدا نمیکرد و در حقیقت آنجا مثل اندرونی و یا استراحتگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود. ولی از اوضاع استفاده میشد که گاه بعضی از خواص را راه میدهند چنانچه ما توانستیم به آنجا برویم در آن جزیره که وستعش بیشتر از آسمان و زمین بود همه گونه وسایل استراحت مهیا بود. سپس از انجا مرا به کوههایی که اسمش جبال رضوی بود، برد و در آنجا هم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام جایگاههای مخصوصی داشتند ولی در آنجا بارعام داده بودند و ارواح مومنین دور آنها جمع شده بودند و از میوهها و غذاها و آشامیدنیهای آنجا استفاده میکردند. ما در آنجا مدتی سرگرم ملاقات مومنین بودیم. و با آنها در فضایل خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام حرف میزدیم و آن جلسات فوق العاده برای ما لذت بخش[8]بود.
سپس در آنجا به وادی السلام در نجف اشرف درعراق رفتیم در آنجا ارواح مردم با ایمان و تزکیه شده و مخلص جمع بودند ولی مثل اینکه آنها لباسهای مخصوصی به تن داشتند که به قدری منور وبراق بود که چشم را خیره میکرد و من مدتی به لباسهای تمیز و فاخر آنها بُهت زده نگاه کردم. به علاوه آنها روی مبلهایی که از نور لطیفی ساخته شده بود. متشخصانه نشسته بودند و منتظر مقدم حضرت ولیعصر که (خداوند در ظهورش تعجیل فرماید) بودند[9].
جهنم برزخی
ملاقات هفتم: چند شب بعد ناگهان احساس کردم که کسی مرا به پشت بام صدا میزند من با یک اراده،روحم را از بدنم تخلیه کردم و تا پشت بام رفتم ، دیدم محمد شوشتری آنجا ایستاده و منتظر من است که بازهم با او به گردش در عالم برزخ بروم او به من گفت: «امشب میخواهم تو را به جایی ببرم که ممکن است بترسی و ناراحت شوی ولی برای اطلاعات ازعالم برزخ لازم است»
بالاخره من و او باهم پرواز کردیم و به چندقبرستان متروک در ممالک کفر رفتیم . این قبرستانها در بعد برزخی مثل حفرههایی بودند که در آنها سالها آتش افروخته باشند اطرافشان را خاکستر گرفته و جز حرارت و سوزندگی چیز دیگری نداشته باشند. وقتی ما دقیقاً به داخل آنها نگاه کردیم. در پایین آن گودالها یک نفر از کفار افتاده بود و بدنش میسوخت. و او فریادها میکشید که ما از بس ناراحت شدیم در آنجا نتوانستیم حتی لحظهای توقف کنیم. سپس از آنجا به طرف کوههایی که بین مکه و مدینه واقع شده و بسیار سیاه و وحشتانگیز است رفتیم در آنجا وقتی با بعد برزخی با آن کوهها نگاه کردیم جهنم هولناکی بود که جمعی در آنجا به انواع عذابها مبتلابودند. آقای محمد شوشتری به من گفت: «اینها قاتلین حضرت سیدالشهدا علیه السلام هستند که به انواع عذاب مبتلا هستند» من در اینجا خوشحال شدم چون پرونده آنها را میدانستم ولی در عین حال حالم بهم خورد و از کثرت وحشت از آن حالت برزخی بیرون آمدم و خود را دوباره در اتاق منزلم دیدم[10].
عذابهای برهوت
ملاقات هشتم: شب هشتم که بدون فاصله پس از شب هفتم ارتباطمان برقرار شداز میان همان اتاق خوابم بودآقا محمد شوشتری به من گفت: «بیا تا باهم برویم و بقیه برنامه کفار را در عالم برزخ مشاهده کنیم».
من قبول کردم و با یک اراده، به طرف حضرموت که در اراضی یمن است رفتیم و از آنجا به سوی برهوت رفتیم. در اینجا انواع عذابها برای دشمنان اولیای خدا فراهم شده بود من نمی توانم آنچه را که در اینجا دیدهام برای شما نقل کنم اینقدر میگویم که اگر انسان صدها سال در دنیا پا روی شهوات نفسانی بگذارد و ترک گناهان لذت بخش را بکند و دائماً عبادت بنماید برای آنکه آن محل مملو از عذاب را نبیند ارزش دارد تاچه رسد که در آن مکان معذب هم باشد به هر حال چند جمله از آنچه در آنجا دیدم برای شما نقل میکنم اما از قدیم گفتهاند: شنیدن کی بود مانند دیدن.
یا «آنچه یک دیدن کند ادراک آن سالها نتوان نمودن با بیان»
آسمان برهوت را دود غلیظی که تعفن گوشت و چربی سوخته از آن میآمد فرا گرفته بود. صدای ضربات شلاقهای آتشین وجیغ و داد و فریاد جمعی، در آن تاریکی مطلق بلند بود. ما برای آنکه بدانیم آنها چگونه عذاب میشوند درخواست کردیم که یکی از آن کفار و دشمنان اولیای خدا را نزد ما بیاورند تا چندسوال از او بکنیم.
یکی از ملائکه سرزنجیر را کشید و یک نفر را در حالی که روی زمین کشیده میشد و داد میزد از میان آن دود و آتش بیرون آورد و به او گفت: هرچه از تو میپرسند جواب بده، آقای شوشتری از او پرسید: «تو کی هستی؟ و در دنیا چه میکردی که مبتلا به اینگونه عذاب گردیدهای»؟
اوگفت: «من سلطان یکی از ممالک اسلامی بودهام و در دنیا به خاطر ریاست طلبی، ظلم زیادی به مردم کردهام و صدها نفر را در زندانها و سیاچالها، دور از خانوادههایشان شکنجه داده و آنها را به بدترین عذاب،مبتلا نمودهام. بعلاوه من با اولیای خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دشمنی میکردم و نسبت به آنها حسادت مینمودم. و لذا هر مقدار خدای تعالی مرا عذاب بکند کم کرده و من مستحق این عذابها هستم». در اینجا او را دوباره به طرف آن آتشها کشیدند و من از ترس و ناراحتی از آن حالت به خود آمدم و دیگر در آن شب چیزی ندیدم.
سیرمعنوی و لذت وصال
ملاقات نهم: شب بعد که نهمین شب ملاقاتمان با آقای شوشتری بود. پس از نماز مغرب و عشاء حالت ضعف و کم کم حال بیهوشی عجیبی به من دست داد در آن حال ضعف و بیهوشی دیدم آقای محمد شوشتری به من میگوید:
«حالا با این همه مطالب و اطلاعاتی که از عالم برزخ بدست آورده ای نمی خواهی به ما ملحق بشوی و آنچه را که من می بینم تو هم ببینی؟
گفتم: مگر آنچه را که شما می بینید من نمی بینم؟
گفت :« نه! فقط آنچه را که محسوس است می بینی، زیرا تو بعد معنوی و روحی را از زاویه بسیار ضعیفی مشاهده می کنی و خیال می کنی من هم مثل تو آنها را می بینم ولی بدان فرق من و تو مثل فرق کسی است که همه چیز را تشخیص می دهد باکسی که فقط از راه لمس و دست کشیدن ، بعضی از چیزها را احساس می کند.
حالا مایلی یک نمونه از لذتهایی را که تو نمی توانی احساس کنی و من همیشه با آن در ارتباطم بدانی؟ پس بیا با هم به جایی برویم که شاید در آنجا مقداری از آنچه را که من می گویم تو درک کنی»
سپس از گفتن این جمله دست مرا گرفت و با سرعت عجیبی که خودش می گفت از سرعت نور هم سریعتر است، مرا به آسمان مافوق کهکشانها برد.
پس مرا به باغی که از نظر وسعت، فوق العاده عجیب بود وارد کرد من از همان لحظه ورود به باغ به یک حالت نشاط مست کنندهای که نمی دانم برای شما چگونه توصیف کنم، افتادم که اگر در آن حال به من می گفتند سلطنت جمیع کرۀ زمین را بدون معارضی تا ابد به تو بدهند و تو فقط از لذتهای آن استفاده کنی حاضری با یک ساعت این نشاط و لذت معارضه کنی؟
قطعاً پاسخ منفی میدادم . زیرا من در آنجا به وصال محبوبم یعنی خدای متعال رسیده بودم که اگر شما اهل عشق باشید و سالها در فراق محبوبتان سوخته و ناگهان در آغوش مهر و محبت او افتاده باشید شاید یک سر سوزن از اقیانوس بی نهایت آنچه را که من می گویم بفهمید. علاوه بر اینکه محبوب شما انسانی سرتاپانقص است و شاید(آن هم با توهم شما) یک جهت کمال در او پیدا شده باشد که مورد علاقه شما واقع گردیده است، ولی محبوب من، خدایی بود که هیچ نقصی نداشته، پس باز هم این مثال با آنچه من در آنجا فهمیدم قابل مقایسه نیست و نمی توانم لذتی را که در آن وقت بردم برای شما تعریف کنم.
به هر حال وقتی که آقای شوشتری دید که من نزدیک است منفجر شوم و نمی توانم آن لذت و نشاط را تحمل کنم، فوراً مرا از آن باغ بیرون آورد در حالی که باز به خاطر جداشدن از آن وصال ، نزدیک بود منفجر گردم به دست و پای او افتادم و اشک ریزان از او خواستم که مرا دوباره به آن باغ وارد کند که متأسفانه دستی به سر و صورت من کشید و مرا به بدنم وارد کرد و من به غفلت افتادم و فقط از آن به بعد گاهی که در حال عبادت به یاد آن وصال و آن توجه می افتادم غرق نشاط می شوم و از خدای متعال تمنای نجات از زندان دنیا و رسیدن به آن وصال و نشاط را می کنم.
آخرین ملاقات:
شب دهم : که بقدری از فراق آن لذت و آن وصال گریه کرده بودم که چشمهایم تار شده بود و خواب به چشمهایم وارد نمی شد ناگاه دیدم در اتاق باز شد و آقای شوشتری از در وارد شد. او گفت :« حالا حاضری از این دنیا بروی و همه لذتهای دنیایی را ترک کنی و همه جا را با من باشی؟»
گفته:« علاوه بر آنکه حاضرم، از تو تقاضا دارم که از خدای متعال بخواهی مرگ مرا برساند و مرا از این زندان نجات دهد.»
او گفت:« من دیشب تا به حال این دعا را بر تو کرده ام ولی مثل آنکه هنوز امتحان نهایی تو انجام نشده و باید مدتی باز هم در این دنیا بمانی و لذا دیگر من به سراغ تو نخواهم آمد و هر چه می خواهی امشب از من سوال کن تا جوابت را بدهم .»
من از او پرسیدم شما در عالم برزخ تا قیامت چه خواهید کرد و وقتتان را چگونه می گذرانید؟»
او پاسخ داد:« برای ما مسأله زمان مطرح نیست زیرا تو میفهمی که اگر میلیاردها سال انسان در آن باغ با نشاط و لذت که شب گذشته لحظه ای از آن را تو احساس کردی باشد، مثل یک لحظه می گذرد زیرا گفته اند لحظه ای از فراق ، یک سال می گذرد و یک سال وصال یک لحظه می گذرد.»
من از او پرسیدم : اگر کسی به کمالات روحی نرسیده باشد باز هم از لذت وصال استفاده می کند؟
گفت: » اگر در دنیای دارای اعتقادات صحیح باشد و خدا و اولیای خدا را بعنوان محبوب خود انتخاب کرده باشد نفس او را در مدت کوتاهی تزکیه می کنند و سپس او را به مقام قرب می دهند تو او از لذت وصال استفاده کند.»
من از او پرسیدم :« کسی که محبت دنیا و حُب جاه و ریاست دارد و یا بعضی از صفات حیوانی و شیطانی دیگر مبتلا است. آیا نفس او را هم ترکیه می کنند»؟
گفت:« این طور کسی از دنیا سخت کنده می شود و تا خود را از محبت دنیا جدا نکند به وصال محبوب و به لذایذ عالم برزخ نمی رسد.»
من از او پرسیدم :« از نظر شما چه عملی در دنیا برای بدست آوردن لذایذ عالم برزخ و وصال محبوب مؤثرتر است.»
او گفت: از همه مهمتر دوست داشتن خدا و دوستان خدا است البته مودتی که سبب اطاعت از آنها بشود بهتر است، در اینجا ناگهان آقای محمد شوشتری از نظر ناپدید شد و دیگر تا به حال او را ندیدهام
فصل اول: اعتقاد به بهشت و دوزخ
اعتقاد به معاد جسمانی از ضروریات دین اسلام است و منکر آن مخلد در جهنم می باشد و حشر جسمانی آن است که حق تعالی اجزای بدنهای مکلفین را بعد از مردن در قیامت جمع می کند و ارواح ایشان بعد از جدایی از بدنها باقی می ماند و در قیامت ایشان را به جزای عقاید و اعمال نیک و بدشان میرساند.
انسانها بر سه دسته اند:
1-دسته اول: معاندین و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السلام
2-دسته دوم: کسانی که اعتقادشان صحیح است ولی تزکیه نفس نکرده و در خواب غفلت هستند.
3-دسته سوم: کسانی هستند که دارای عقاید درست و صحیحی میباشند.
سلام بر بهشتیان:
1-سلام قبل از دخول به بهشت. 2-سلام بعد از دخول در بهشت
3-سلام هنگام برخورد. 4- سلام خدا دلپذیرتر است.
فصل دوم: انواع بهشت در جهان آخرت:
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:« خداوند هشت بهشت دارد که بر روی یکدیگر قرار گرفته اند، 1-بهشت نعیم 2-بهشت خلد 3-بهشت قرار 4-بهشت عدن 5-جنه المأوی 6-بهشت فردوس 7-دارالسلام 8-دارالنور
فصل سوم: اسباب ورود به بهشت از دیدگاه قرآن:
درباره اوصاف بهشتیان آیات فراوانی در قرآن مجید وارد شده که در مجموع صفات و اعمالی که انسان به بهشت می رساند این اوصاف به شرح زیر است:
1-ایمان و عمل صالح 2-تقوی 3-احسان و نیکوکاری
4-جهاد و شهادت 5-ترک هوی پرستی 6-پیشگامان در ایمان
7-هجرت و جهاد 8-صبر و تحمل در برابر شدائد
9-ایمان و بقاء در جاده مستقیم 10-اطاعت خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم
11-اخلاص 12-صدق و راستی 13-خودسازی 14-انفاق و استغفار
15 -خوف از خدا 16-تولی و تبری 17-اهتمام به نماز
فصل چهارم: پاسخ به چند سوال پیرامون بهشت:
1-آیا بهشت آفریده شده است؟
2-آیا بهشت کجاست؟ 3-وسعت بهشت چقدر است؟ 4-درختان بهشتی از جمله درخت طوبی
5-میوهها و غذاهای بهشتی
فصل پنجم: 1- چشمه های بهشت:
در بهشت آشامیدنی ها و آبها ونهرها و چشمه های زیادی وجود دارد که آنها برای مؤمنان حقیقی آماده شده است خداوند متعال بعضی از آنها را در قرآن مجید ذکر فرموده است و آنها عبارتند از:
1-چشمه مطهره 2-نهرهای شراب 3-زنجبیل 4-سلسبیل 5-چشمه کافور
6-چشمه تفجیر 7-چشمه تنسیم 8-چشمه کوثر 9-معین
10نهرهای فراوان آب 11-نهرهای شیر 12-نهرهای عسل 13-نهر رحمت
14-چشمه حیات 15-نهرجعفر 16-نهر خیر
17-نهر رجب 18-نهر افلج 19-نهر رحیق مختوم
20-نهری دیگر که توضیح مورادی از آن را در متن مطالب آورده ایم.
2-هوای بهشت 3-قصرهای بهشتی 4-تخت های بهشتی
5-روشنایی بهشت 6-سیمای بهشتیان 7-تخت های بهشتی
8-جوان شدن بهشتیان 9-حوریان و دختران بهشتی
10-حقیقت شیرین مرگ و قبض روح و عالم برزخ
داستان واقعی و جالب از مرگ و عالم برزخ:
جوانی به نام محمد شوشتری که در یک تصادف اتومبیلرانی از دنیا رفته است به دوستش می گوید که من مرده ام و می خواهم جریانات بعد از مرگم در هر شب چند دقیقه برای تو بگویم تو حاضری به آنها گوش بدهی برایت خیلی آموزنده است:
ملاقات اول: لحظه مرگ و ملاقات با ملک الموت
ملاقات دوم: سوال و جواب قبر و تشرف به خدمت اهل بیت علیهم السلام
ملاقات سوم: تزکیه نفس در عالم برزخ ملاقات چهارم: دیدار با دیگر ارواح
ملاقات پنجم: بهشت عالم برزخ ملاقات ششم: دیدار با اهل بیت و کسب مهارت
ملاقات هفتم: جهنم برزخی ملاقات هشتم: عذاب های برهوت
ملاقات نهم : سیر معنوی و لذت وصال ملاقات دهم: آخرین ملاقات
محرومان بهشت:
علاوه بر آیات قرآنی در روایات می خوانیم که گروههای ذیل نیز از بهشت محرومند:
سخن چین،دائم خمر، بی غیرت، غیبت کننده، منت گذار، بخیل، قاطع رحم، پیر زناکار، پول جمع کن فقیر، تندخو و بداخلاق، پرخور، ستمگر، کسی که حق مردم را ندهد، کسی که منطق خدا یا رهبر حق را رد کند که در حکومت به مردم حیله نماید و...
منابع و مآخـذ
1-قرآن کریم: مترجم الهی قمشه ای خطاط عثمان له
2-احمد حبیبیان، تصویری از بهشت و جهنم
3-سید جواد حسینی: بهشت و حوریان
4-سید محمد حسین طباطبائی: تفسیر المیزان
5-نعمت اله صالح آبادی: انسان در بهشت و دوزخ
6-محمدرضا خوشدل: آدم از بهشت تا بهشت
[6] - سید جواد حسینی، بهشت و حوریان بهشتی، ص 83الی 104
[7] - علامه مجلسی، بحار الانوار،ج6، ص 245
[8] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص 228
[9] 0 علامه مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص228
[10] - در احادیث مکرری نقل شده است که»«بعضی از کفار در قبورشان تا روز قیامت معذبند»
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
بهشت وجهنم,